این نوشتار به بررسی وجود «ده فرمان» در قرآن می پردازد. نویسنده نخست به دیدگاه مفسران سنی پرداخته و به این نتیجه رسیده است که بیشتر مفسران اهل سنت بر این باورند که «الواح» که قرآن از نزول آن بر حضرت موسی(ع) یاد می کند، الواح یک آیین نامه حقوقی مرتبط با قوانین شریعت یهود است. سپس به دیدگاه مفسران نخستین شیعه پرداخته و بدین باور رسیده است که مفسران نخستین شیعه با تمسک به دو واژه «موعظه» و «تفصیل» که در توصیف «الواح» آمده است، الواح را حاوی علومی دانسته اند که از پیامبران و اوصیای آنان به ائمه رسیده است و با واژه «جفر» که در روایات اهل بیت:آمده است مرتبط است. اما مفسران متأخر شیعه این دیدگاه را نپذیرفته و بیشتر بر این عقیده اند که الواح شامل تورات و همه آن چیزهایی است که بنی اسرائیل برای حفظ عقاید و اعمال دینی شان بدان نیاز داشتند. آن گاه نویسنده رابطه الواح با علم امامان و مرجعیت آنان را از نگاه شیعه مورد بحث قرار داده است.
ده فرمان/ الواح/ جفر/ علم امام/ بنی اسرائیل مقاله حاضر گرچه رویکرد برون مذهبی دارد و از این رو ادبیات و لحن آن ادبیات نگارش یک شیعه ملتزم به باورهای شیعی نیست، اما از آنجا که اصل موضوع تازگی داشته و روایت نویسنده نیز روایت نسبتاً صادقانه و منصفانه از موضوع است، به درج آن اقدام شد. ضمناً در حدود دو صفحه آن که به تاریخ تفسیر شیعه مربوط بوده و ارتباط چندانی به موضوع نداشت، حذف گردید.
فصلنامه پژوهش های قرآنی
دیدگاه شیعیان درباره «ده فرمان»۲ کتاب مقدس و رابطه آن با «الواح» در میان پژوهش های غربی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. بیشتر محققان بر دیدگاه سنیان درباره ده فرمان و الواح ذکر شده در قرآن متمرکز شده اند.۳
در این مقاله ابتدا درباره وجود ده فرمان در قرآن سخن خواهیم گفت. همچنین دیدگاه های مفسران سنی و شیعه را درباره الواح در قرآن با یکدیگر مقایسه و اثبات خواهیم کرد که اصطلاحات۴ قرآنی مبهم درباره محتوای این الواح، ابزارهای تأویلی۵ خاصی در اختیار مفسران شیعه قرار داده است تا دامنه نتایج احتمالی خود را گسترش دهند.
بسیاری از مفسران شیعه با توجه به کاربرد اصطلاحات قرآنی «موعظه» و «تفصیل» در آیه ۱۴۵ سوره اعراف۶ مدعی شده اند که الواح جزء مهمی از علم اعطا شده از از سوی خداوند به امامان به شمار می آید. این تعبیر آنها را قادر ساخت تا شأن و مرجعیتی افزون برای امامان قائل شوند.
تا آنجا که به ده فرمان مربوط می شود، قرآن جزئیات هیچ یک از این فرامین۷ را نقل نمی کند. قرآن در برخی از آیات خود فهرستی کلی از اوامر و نواهی عرضه می کند که شباهتی با ده فرمان دارد. حتی در این آیات نیز این فرمان ها به یک شیوه نظام مند و با جزئیات مشخص بیان نمی شوند. این فهرست احکام اخلاقی که در آیات ۲۲ تا ۳۹ سوره اسراء وجود دارد، به صورت خلاصه در آیات ۱۵۱ تا ۱۵۳ سوره انعام آمده است.
آیات ۲۲ تا ۳۹ سوره اسراء می فرماید: «معبود دیگری با خدا قرار مده؛ به پدر و مادر خود احسان کنید؛ حق خویشاوند را به او بده و مستمند و در راه مانده را دستگیری کن؛ ولخرجی و اسراف مکن؛ و از بیم تنگدستی فرزندان خود را مکشید؛ به زنا نزدیک مشوید؛ و نفسی را که خداوند حرام کرده است، جز به حق مکشید؛ و به مال یتیم جز به بهترین وجه نزدیک مشوید؛ و چون پیمانه می کنید، پیمانه را تمام دهید؛ و چیزی را که بدان علم نداری دنبال مکن؛ و در [روی] زمین به نخوت گام برمدار.»
اگرچه قرآن به فرمان هایی که بر روی کوه سینا به موسی(ع)وحی شد اشاره می کند، اما آیه ای در آن یافت نمی شود که تمام این فرامین را یک به یک احصا کند (گونتر، /۲۹).۸ همان طور که سباستین گونتر اخیراً نشان داده است، حتی مفسران مسلمان قرون وسطی نیز به وجود ارتباط میان ده فرمان کتاب مقدس و هیچ کدام از آیات قرآن اشاره نکرده اند (همان، /۳۲). آنها میان آیات ۸۳ تا ۸۴ سوره بقره (که اندک شباهتی با ده فرمان دارند) و فرامین ده گانه نیز ارتباطی نیافته اند. (همان، /۳۱)
همان طور که ویلیام برینر نشان داده است، احادیثی۹ وجود دارند که عناصری شبیه به فرمان های ده گانه در آنها یافت می شود. با این حال، حتی این احادیث نیز با فرمان های ده گانه ای که در کتاب مقدس عبرانی۱۰ نقل شده، متفاوت اند (برینر، /۶۷). در برخی از نوشته های اسلامی عامه پسند که به «قصص الانبیاء» (داستان پیامبران) شهرت دارند، این فرامین ده گانه ای که نقل شده اند، به نظر می رسد قرابتی با ده فرمان یهودیان داشته باشد (همان، /۶۹). سباستین گونتر اثبات کرده که سنت تفسیری ماقبل تفاسیر مرسوم و بعضی منابع تاریخی، ارتباطی میان فرمان های ده گانه و قرآن برقرار می کنند. (گونتر، /۳۲)
برای نمونه ابواسحاق ثعلبی (م ۴۲۶ ق) ادیب و مفسر در «قصص الانبیاء» خود بیان می کند که خود ده فرمان در قرآن وجود دارد. او این فرمان های ده گانه را بر آیات ۲۳ و ۳۹ سوره اسراء منطبق می کند (همان، /۳۳). از نظر او قرآن صرفاً به این ده فرمان اشاره نمی کند، [بلکه] واقعاً آنها را در خود دارد.۱۱ او همچنین بر این باور است که ده فرمان به محمد(ص) وحی شده است (همان). افراد دیگری نظیر کسایی، صاحب یکی دیگر از کتب «قصص الانبیاء» معتقد است که کل این ده فرمان در قرآن وجود دارد و برای همه مسلمانان لازم الاجراست (همان، /۳۸). سباستین گونتر همچنین اثبات کرده است که معادل اسلامی ده فرمان کتاب مقدس در نوشته های حدیثی حضوری پررنگ دارد (همان). با این حال او متعرض این مسئله نمی شود که چرا مفسران قرآن در تفاسیر خود چیزی درباره این ارتباط نقل نکرده و توضیحی نداده اند.
آیه ۱۴۵ سوره اعراف در میان کتاب های مقدسی که به انبیای پیشین وحی شده اند، از الواحی یاد می کند که خداوند به موسی(ع)اعطا کرده است. کلمه «لوح» پنج مرتبه در قرآن ذکر شده است. در آیه ۱۳ سوره قمر،۱۲. کشتی نوح، لوح نامیده شده است. معنای دوم لوح شیئی است که بر روی آن چیزی می نویسند. مقصود قرآن از الواحی که به موسی اعطا شده، به همین معناست. لوح در قرآن همچنین برای اشاره به صفحه محافظت شده ای۱۳ که در ملکوت نگهداری می شود و در آیه ۲۲ سوره بروج «لوح المحفوظ» نامیده شده، به کار می رود.
قرآن در توضیح الواحی که به موسی وحی شده می فرماید: (وکَتَبنا لَه فی الاَلواحِ مِن کُلِّ شیءٍ مَوعظهً و تفصیلاً لکلِّ شیءٍ فخُذها بقوهٍ وأمُر قومَک یأخذوا بأَحسَنِها سَأوریکم دارَالفاسقینَ)(اعراف/۱۴۵).
«و در الواح برای او در هر موردی پندی و برای هر چیزی تفصیلی نگاشتیم، پس [فرمودیم:] آن را به جد و جهد بگیر و قوم خود را وادار کن که بهترین آن را فراگیرند، به زودی سزای نافرمانان را به شما می نمایانم.»
قرآن در این آیه با عبارات بسیار کلی به محتوای این الواح اشاره می کند. اما نه اشاره ای به تعداد الواح وحی شده به موسی می کند، و نه توضیحی درباره اینکه محتوای آنها چه بوده، به دست می دهد.
تفاسیر سنی در دوره های بعد هنگام بحث در باب این الواح بیشتر تمایل دارند به توصیف سنگ های گران قیمتی که این الواح از آنها ساخته شده بپردازند، تا اینکه بر محتوای آنها متمرکز شوند (همان، /۳۱). واقعیت این است که بسیاری از مفسران سنی درباره رنگ و تعداد الواح اعطا شده به موسی تأمل کرده اند (ادنگ، ۵/۳۰۱). برای مثال محمودبن عمر زمخشری مفسر معتزلی اذعان می کند که حدس و گمان های فراوانی در میان مفسران درباره تعداد، اندازه و حتی محتویات داخل این الواح وجود دارد. (زمخشری، ۲/۱۵۷)
کاربرد کلی اصطلاحات «موعظه» و «تفصیل» در آیه ۱۴۵ سوره اعراف، مفسران را به تأمل در باب معنای آنها سوق داده است. بیشتر مفسران بر این باورند که این الواح حاوی یک آیین نامه حقوقی۱۴ است و با قوانین شریعت یهود مرتبط است. برای مثال زمخشری معتقد است که الواح همه احکام حقوقی و اخلاقی مورد نیاز بنی اسرائیل را در خود دارد. (همان، /۱۵۸)
این دیدگاه را محمدبن جریر طبری نیز در تفسیر خود در قالب یک گزارش مطرح کرده است (طبری، ۹/۳۹). این دیدگاه را که محتوای الواح با قوانین حقوقی شریعت یهود درهم آمیخته، مجاهد بن جبر مکی، محدث قرن دوم هجری نیز اظهار کرده است. طبری و جلال الدین سیوطی از قول او نقل کرده اند که گفته است: «الواح هر آنچه را که پیروان موسی برای انجام یا پرهیز از آن نیاز داشتند دربر داشت.» (سیوطی، ۳/۴۹۶؛ طبری، ۹/۳۹)
در بین این مفسران سنی نخستین، کمتر در باب محتوا و پیامدهای این الواح سخن مهمی درگرفته است. بیشتر آنها مدعی اند که این الواح مبنایی برای قوانین یهودی فراهم آورده اند.
فخر رازی بر این باور است که اصطلاح قرآنی «موعظه» در آیه ۱۴۵ سوره اعراف، اشاره به توصیه هایی است که بنی اسرائیل را به اطاعت از خداوند هدایت می کند و آنها را از نافرمانی او بازمی دارد. این اصطلاح همچنین وعده ها و هشدارهای خداوند را در خود دارد. او علاوه بر این معتقد است که اصطلاح قرآنی «تفصیل» از سوی دیگر به چیزی که به لحاظ حقوقی به انجام آن توصیه و از ارتکاب آن منع می شود، ناظر است. (فخر رازی، ۱۴/۲۴۷)
اغلب مفسران سنی خیلی کم درباره محتوای این الواح سخن گفته اند. آنها بر اصطلاحات «موعظه» و «تفصیل» تمرکز می کنند و مدعی اند که این کلمات به وحی قوانین الهی و توصیه های کلی خداوند به تأسیس یک نظام اجتماعی عادلانه اشاره می کنند.
سیوطی حدیثی از یک یهودی مسلمان شده به نام وهب بن منبّه (م۱۱۰یا ۱۱۴ق) نقل کرده است. این حدیث برخلاف گزارش های دیگر، جزئیات فراوانی درباره محتوای این الواح بیان می کند. این حدیث بیان می کند که الواح به تفصیل درباره گفتگوی خداوند با موسی(ع)سخن می گوید.
بر اساس این حدیث، خداوند به موسی می فرماید که شریکی برای او قائل نشود، در غیر این صورت او خشمگین خواهد شد. موسی به یاد می آورد که خشم خداوند به نفرین وی منجر خواهد شد و این نفرین تا چهارمین نسل از فرزندان او نیز سرایت خواهد کرد. خداوند همچنین به موسی می گوید که به دروغ به نام او سوگند یاد نکند، از پدران خود اطاعت کند، روز شنبه را محترم بدارد، مرتکب زنا نشود، دزدی نکند، با حسن نیت به دشمنان خداوند ننگرد، و با زن همسایه اش همبستر نشود (سیوطی، ۳/۴۹۷). بر فرض که این احکام اخلاقی هم در ده فرمان و هم در قرآن یافت شوند، باز هم هیچ اشاره ای مبنی بر ارتباط این دو در گزارش منبّه وجود ندارد.
زمخشری به نقل از مقاتل بن سلیمان بلخی، یکی دیگر از راویان حدیث، حدیثی را نقل کرده که در آن آمده است: الواح شامل موارد زیر است و تا حدودی با ده فرمان مطابقت دارد: «من پروردگار یکتا هستم، شریکی برای من قائل نشو، [با خویشاوندان خود] قطع رحم نکن، به دروغ به نام من سوگند یاد نکن، قتل نکن، زنا نکن، به پدر و مادرت بی احترامی نکن.» (زمخشری، ۲/۱۵۸). از این گذشته، حتی زمخشری نیز به این واقعیت که اینها با ده فرمان قرابت دارند، اشاره ای نکرده است. این روایت به شباهت هایی که ممکن است با آیات قرآن وجود داشته باشد اشاره ای نمی کند. وانگهی، در این روایات بیشتر به درون مایه اخلاقی الواح تأکید می شود تا محتوای حقوقی آنها.
تفسیر سیوطی شامل احادیث دیگری است که به محتوای این الواح می پردازد (سیوطی، ۳/۴۹۷). در کل بسیاری از این روایات ما را به یاد محتوای ده فرمان می اندازد (همان، /۴۹۸). سیوطی همچنین مجموعه گسترده ای از گزارش ها را درباره محتوای این الواح نقل می کند. برخی از این احادیث، که بنا بر روایات در این الواح موجودند، به گفتگوی میان خداوند و موسی مربوط می شود و به وضوح خطاب به ملت یهود است. هنگامی که موسی الواح را دریافت کرد، مطمئن نبود که آنها به چه کسی اشاره می کنند، زیرا بسیاری از آنها امت نامعلومی را بزرگ داشته و ستوده بودند که در آینده ظهور خواهند کرد.
در یک گزارش طولانی از قتاده بن دِعامه آمده که موسی در حالی که با پروردگار خویش سخن می گفت، به او گفت: «من در این الواح امتی را می بینم که پس از همه خلق شده اند و پیش از همه وارد بهشت خواهند شد، پس این امت را امت من قرار ده. خداوند در پاسخ می گوید: «این امت احمد است.» (طبری، ۹/۴۵)
گزارش های دیگری نیز نقل شده که نشان می دهند امت محمد(ص) مشمول عنایت خداوند است و در این الواح از آنها یاد شده است (سیوطی، ۳/۴۹۹). موسی بارها از خداوند می خواهد که این «امت» مورد عنایت را «امت من» قرار ده. پاسخی که همواره دریافت می کند، این است که «این امت احمد است.» (همان)
اثری از این گزارش طولانی در تفاسیر قبل تر یافت نمی شود. این حدیث ناظر به این مطلب است که الواح اعطا شده به موسی جزئیاتی درباره ویژگی های امت محمد(ص) و عنایت خاص خداوند به امت او را در خود دارد. از آنجا که این روایت معتقد است که امت محمد(ص) بیش از قوم موسی مورد عنایت خداوند است، بحث برانگیز است، ازاین رو به رغم خواهش های مکرر موسی از خداوند مبنی بر اینکه عنایات او شامل حال «امت من» بشود، این امت محمد(ص) است که آنها را از آن خود خواهد کرد. به یک معنا این حدیث نشان می دهد که امت یهود جایگاه ویژه خود را [نزد خداوند] از دست داده بود و امت اسلامی به جایگاهی رفیع دست یافته بود.
برخی از مفسران سنی نیز درباره ارتباط میان این الواح و تورات تأمل کرده اند. بر طبق بعضی از این روایات، الواحی که خداوند به موسی اعطا کرد، هم شامل ده فرمان بود، و هم کل تورات را که در اینجا منظور همان اسفار پنج گانه۱۵ است، دربر داشت. (ادنگ، /۳۰۰)
مفسر دیگری به نام عمادالدین اسماعیل بن کثیر معتقد است که تورات در الواح مستتر است و همه اطلاعات درباره حلال و حرام در آن یافت می شود (ابن کثیر، ۲/۲۴۷). در صورتی که عبدالله بن عباس بر این باور است که این الواح به تورات اشاره دارند. سیوطی هنگام پرداختن به این آیه، غالباً جای الواح و تورات را با هم عوض می کند، چنان که گویی او این دو اصطلاح را در معنای یکدیگر به کار می برد (طبرسی، ۳/۷۳۳). ارتباط میان الواح و تورات مشخص نیست و در معرض بسیاری از حدس و گمان هاست.
مفسران دیگر بین الواح و تورات تمایز قائل می شوند. اعتقاد ابن کثیر بر این است که گفته اند این الواح قبل از تورات به موسی وحی شده اند. وی پس از نقل گزارش های مختلف در باب این موضوع، به این باور می رسد که حقیقت مشخص نیست. او به بیان این سخن متداول نزد مسلمانان هنگامی که به مسئله پیچیده ای برمی خورند، می گویند «خداوند بهتر می داند!»، بسنده می کند (ابن کثیر، ۲/۲۴۷). حتی در اینجا نیز الواح در بافت یا در ارتباط با ده فرمان ذکر نمی شوند.
مفسران سنی صریحاً راجع به مسائلی که پیرامون این الواح وجود دارد، به حدس و گمان هایی متوسل شده اند. همان طور که قبلاً دیدیم، آنها درباره ماده ای که این الواح از آن ساخته شده، رنگ آنها، محتوایشان و ارتباط آنها با تورات، به نتیجه مشخصی نرسیده اند. این مفسران درباره تعداد الواحی که موسی دریافت کرده نیز اظهار بی اطلاعی می کنند. زمخشری معتقد است که درباره تعداد الواحی که به موسی اعطا شده، مناقشه وجود دارد (زمخشری، ۲/۱۵۷). هنگامی که موسی الواح را شکست، از هفت لوح، شش لوح بازپس گرفته شد و تنها یکی از آنها در دست او باقی ماند. این لوح شامل جزئیات همه چیز، هدایت عام و «رحمت» خداوند بود. (همان، /۱۶۱)
ابن عباس می گوید: تورات در هفت لوح [به موسی] اعطا شد. موسی هنگامی که خشمگین شد، الواح را به زمین زد و آنها را شکست. شش عدد از آنها را خداوند بازپس گرفت و فقط یکی از آنها در دست موسی باقی ماند (سیوطی، ۳/۴۹۶). ابن عباس نیز بر این باور است که خداوند بر روی این الواح توصیه ها، جزئیات همه چیز و هدایت و رحمت خود را نوشته بود. هنگامی که موسی آنها را به زمین زد، خداوند از هفت لوح، شش عدد از آنها را بازپس گرفت (ویلر، /۲۰۵). در گزارشی که سیوطی از ابن عباس نقل کرده، تعداد این الواح شش عدد است. (سیوطی، ۳/۵۱۰)
با این حال همه این گزارش ها موافق این نیستند که تعداد این الواح هفت عدد باشد. برخی از این گزارش ها تعداد این الواح را نُه مورد می دانند، هفت از آنها پس از اینکه موسی آنها را شکست، در دستان او باقی ماندند (همان، /۵۱۱). با وجود این، گزارش دیگری وجود دارد که الواح وحی شده به موسی را شش مورد می داند، به نحوی که تنها چهار مورد از آنها باقی ماندند (همان، /۵۱۰). بر اساس یکی از گزارش ها، لوحی که در دست موسی باقی ماند، هدایت و رحمت خداوند را دربرداشت (اعراف/ ۱۵۴). (همان)
نوشته های تفسیری شیعه با به کارگیری رویکرد حدیثی در دوران قبل از حکومت آل بویه، در درجه اول بر احادیثی متکی بود که از امامان درباره الواح و محتواهای آنها نقل می شد. از آنجا که قرآن اصطلاحاتی مانند «موعظه» و «تفصیل» را در آیه ۱۴۵ سوره اعراف بی آنکه توضیحی درباره آنها بدهد به کار می برد، مفسران شیعه توانستند درباره نتایج۱۶ مترتب بر الواح و اینکه دریافت کنندگان آنها چه کسانی هستند، تأمل کنند.
مفسران شیعه نخستین، یک گام فراتر از گفتمان سنی درباره الواح نهادند. آنها قبل از حکومت آل بویه، با تمرکز بر عبارت «مِن کُلِّ شیءٍ»، مدعی شدند که الواح جزء ضروری علمی است که بنا بر روایات، خداوند در وجود امام نهاده است. ازاین رو آنها به جای اینکه الواح را با موسی مرتبط بدانند، با امامان در ارتباط دانستند. در این بافت است که بایستی تلقی شیعه از «جَفر» را بفهمیم.
مراد از جفر در نوشته های حدیثی شیعه، شیئی است که علم پیامبران، وارثان آنها و افراد دانا در میان بنی اسرائیل را در خود دارد. دو نوع جفر وجود دارد: جفر سفید و جفر سرخ. گفته می شود جفر سفید شامل مزامیر/ زبور داوود، تورات موسی، انجیل عیسی، صحف ابراهیم و علم به تمام حلال و حرام های دینی است. گفته می شود الواح وحی شده به موسی نیز در این جفر سفید وجود دارد. از طرف دیگر، جفر سرخ سلاح های انبیا را در خود دارد و به دست دوازدهمین امام شیعه، مهدی(عج)، هنگامی که در پایان جهان ظهور می کند تا عدالت و برابری را بر روی زمین برقرار سازد، گشوده خواهد شد.
در نوشته های روایی شیعه احادیث مختلفی درباره اینکه پیامبر چگونه این جفر را دریافت کرد، نقل می شود. بر اساس یکی از این احادیث، نقل می کنند هنگامی که خداوند محمد(ص) را از نزدیک بودن هنگام مرگش مطلع کرد، پیامبر از او خواست که وعده خود را محقق سازد. خداوند برای اجابت درخواست پیامبر به او دستور می دهد که به همراه علی(ع)، نخستین امام شیعه، به بالای کوه احد برود و در حالی که از جانب قبله روی برتافته، کوه را از حضور خویش مطلع سازد، سپس خداوند به او فرمان می دهد که علی(ع)گوساله یا گوسفندی را با شاخ های برآمده و خونی که از رگ های این حیوان بیرون می جهد ذبح کند، پوستش را بکَند و آن را خشک کند (پوست قبلاً دباغی شده است). در این هنگام به پیامبر گفته می شود روح و جبرئیل با قلم و مرکب آسمانی که رنگ آن سبز روشن است، خواهند آمد و همچنان که پیامبر املا می کند، علی(ع)وحی را ثبت کند. پوست و جوهر هردو فسادناپذیرند. حتی اگر این لوح هر لحظه تازه تر و نوتر شود، باز چیزی را مشخص نمی کند و هیچ کس به جز امامان مجاز نیست در آن نظر کند. (صفار، /۵۰۶)
آنچه به دست علی(ع)بر روی جفر نوشته شد، توصیف «همه زمان ها و آنچه در آن روی خواهد داد» و «همه اتفاقاتی که تا روز قیامت رخ خواهند داد» را شامل می شود. همچنین این جفر دربردارنده «تأویل آن چیزهایی است که فقط خداوند از آنها آگاه است و آنهایی که راسخان در علم اند» (آل عمران/۷)، و نیز مشخصات آنهایی که پیوسته تا روز پسین دوستان خداوند خواهند بود (همان). علاوه بر این، اخبار «دشمنانی که امامان در هر دوره ای خواهند داشت» و «هر رویدادی که برای علی و فرزندان او، یعنی امامان بعدی رخ خواهد داد» نیز در این جفر یافت می شود. (کلارک، /۱۲۹)
چه ارتباطی میان الواح و جفر وجود دارد و آنها چگونه به امامان منتقل شده اند؟ عیاشی گزارشی طولانی از امام جعفر صادق(ع)، ششمین امام شیعیان، نقل می کند. این حدیث به آیه ۱۴۵ سوره اعراف استناد کرده و بیان می کند که الواحی که به موسی اعطا شدند، دربردارنده توضیح هر آن چیزی است که رخ داده و تا پایان جهان رخ خواهد داد. هنگامی که خداوند این الواح را به موسی داد، از او خواست که آنها را در کوه مشخصی در یمن نگهداری کند. هنگامی که موسی به پای این کوه رسید، کوه از هم شکافت. سپس او این الواح را که احتمالاً در پارچه ای پیچیده شده بود، داخل این کوه قرار داد. سپس کوه بسته شد. این حدیث می خواهد بیان کند که الواح تا زمان محمد(ص) داخل این کوه باقی ماندند.
در زمان محمد(ص) نمایندگانی از یمن که برای دیدار پیامبر عازم سفر شده بودند، از کنار این کوه عبور کردند. هنگامی که آنها به پای این کوه رسیدند، کوه از هم شکافت و این الواح درست به همان صورت که موسی آنها را در پارچه ای پیچیده بود، نمایان شدند. نماینده های یمنی این الواح را با خود برداشتند. هنگامی که الواح در دستان آنها بود، خداوند ترس و وحشتی بر قلب ایشان مستولی ساخت تا به درون آنها نگاه نیندازند. آنها طی مسیر کردند تا به مدینه رسیدند و به دیدار پیامبر رفتند. در این میان خداوند جبرئیل را به سوی پیامبر فرستاد تا او را از آمدن نمایندگان یمنی و آنچه بر ایشان گذشته مطلع سازد. هنگامی که یمنی ها پیامبر را ملاقات کردند، پیامبر از آنها درباره چیزی که بر سر راهشان به مدینه یافته بودند سؤال کرد. ایشان از پیامبر پرسیدند: «چه کسی شما را از آنچه که یافته ایم مطلع کرد؟» پیامبر پاسخ داد: «پروردگار من مرا مطلع ساخت. [آنچه در دست دارید] الواح موسی است.» در این لحظه نمایندگان یمنی اسلام آوردند و الواح را به محمد(ص) تقدیم کردند.
پیامبر آنها را خواند و متوجه شد که به زبان عبری نوشته شده اند. او سپس علی(ع)را فراخواند و به او گفت که این الواح شامل علم همه چیز از آغاز تا پایان عالم است. محمد(ص) در ادامه می گوید: «اینها الواح موسی هستند، خداوند به من امر کرده که آنها را به تو بسپارم.» علی(ع)پاسخ داد که نمی تواند آنها را بخواند، چون به زبان عبری نوشته شده اند.
در آن هنگام پیامبر به او گفت: «جبرئیل به من امر کرد که به علی بگو آنها را هنگام شب زیر سر خود بگذارد و وقتی که صبح از خواب بیدار شد، قادر خواهد شد آنها را بخواند.» علی(ع)امر خداوند را اجرا کرد. هنگامی که صبح از خواب بیدار شد، خداوند آنچه در درون این الواح بود، به وی آموخته بود.۱۷ پیامبر سپس از او خواست تا نسخه ای از آنها تهیه کند. علی آنها را بر روی پوست گوسفند نوشت و این همان جفر است.
این گزارش تأکید می کند که الواح دربردارنده علم همه چیز از آغاز تا پایان عالم است. امام صادق(ع)در ادامه این حدیث می گوید: «ما امامان این الواح را در اختیار داریم، عصای موسی در دستان ماست، پیامبر آنها را برای ما امامان به میراث گذاشته است. (عیاشی، ۲/۲۸)
سید هاشم بحرانی یکی دیگر از مفسران شیعه، همان گزارش عیاشی را نقل کرده است. وی افزون بر آن، احادیث دیگری نقل می کند که محتوایشان با حدیثی که عیاشی نقل کرده، متفاوت است؛ اگرچه نتیجه نهایی یعنی سپرده شدن این الواح به امامان در هر دو یکی است. در حدیث دیگری بحرانی از قول امام علی(ع)نقل کرده که هنگامی که موسی خشمگین شد، بعضی از این الواح را شکست و بعضی را نشکست و مابقی الواح را خداوند باز پس گرفت. یوشع که جانشین موسی بود، این الواح را نسل به نسل منتقل کرد تا اینکه به دست افرادی در یمن رسید که آنها درباره محمد(ص) چیزهایی شنیده بودند.
هنگامی که یمنی ها تعالیم محمد(ص) را شنیدند، تصمیم گرفتند به ملاقات او در مدینه بروند. جبرئیل پیامبر را از رسیدن آنها به مدینه باخبر ساخت. هنگامی که یمنی ها به دیدار پیامبر نائل آمدند، پیامبر نامشان را به آنها گفت و از آنچه در دستشان بود خبر داد. یمنی ها اسلام آوردند و این الواح زیر سر علی(ع)نهاده شد و او آنها را به خاطر سپرد. (بحرانی، ۲/۳۶)
پی بردن به اهمیت این الواح برای فهم دیدگاه شیعه از مرجعیت و علم امامان لازم است. عیاشی با نقل این حدیث و بر اساس عبارت «من کل شیءٍ» بیان می کند که مطالب نهفته در این الواح به امامان این اجازه را خواهد داد که بتوانند به همه رویدادهایی که از آغاز تا پایان عالم رخ خواهند داد علم پیدا کنند. همچنین این الواح آنها را قادر خواهد ساخت تا به آنچه که به لحاظ حقوقی بدان امر و از ارتکاب آن نهی شده علم پیدا کنند. به سبب همین مجوز است که علی(ع) به پیروان خود می گفت: «از هرآنچه تا روز رستاخیز اتفاق خواهد افتاد، از من سؤال کنید.» (صفار، /۲۰۲)
این حدیث همچنین بیانگر این مطلب است که این الواح در واقع برای امامان در نظر گرفته شده اند، چرا که آنها آخرین محافظان این الواح هستند. موسی صرفاً وسیله ای برای انتقال الواح به صاحبان واقعی شان بود. بنابراین در تحلیل نهایی، این الواح برای امامان تدارک دیده شده، نه برای موسی. این روایت همچنین بر این نکته اصرار می ورزد که خداوند حفظ و رساندن این الواح به هدف نهایی شان را تضمین کرده و با این کار، به تأثیر میانجیگری خداوند در انتقال الواح به امامان اشاره می کند. همچنین باید به این نکته اشاره کنیم که تفاسیر شیعی بر عبارت «مِن کلِّ شیءٍ» در آیه ۱۴۵ سوره اعراف تمرکز می کنند. برعکس تأکید مفسران سنی در همین آیه، بر اصطلاحات «موعظه» و «تفصیل» است. مفسران شیعه پیش از حکومت آل بویه با تأکید بر عبارت «من کل شیءٍ» توانستند پیوندی میان الواح و علم خارق العاده ای که بنا بر روایات به امامان اعطا شده، برقرار سازند.
این حدیث به محتوای الواح نیز اشاره دارد. با آنکه به تفصیل به توضیح محتوای آنها نمی پردازد، اما تأکید می کند که اطلاعات تمام رویدادهای گذشته و آینده در این الواح وجود دارد. این اطلاعات هم اکنون در اختیار امامان است که مرجعیت و علم ایشان [با در اختیار داشتن آن] فزونی خواهد یافت. از سوی دیگر، مفسران سنی عبارت «مِن کلِّ شیءٍ» در آیه ۱۴۵ سوره اعراف را اشاره به وحی دستورات اخلاقی و هلاخایی۱۸ به بنی اسرائیل می دانند.
علاوه بر این، این حدیث شیعی الواح را با جفر مرتبط می داند. علی(ع) از این الواح نسخه ای تهیه می کند و اینها به شکل جفر به امامان دیگر منتقل می شوند. پیامبر جفر را برای استفاده ویژه علی و فرزندانش دریافت کرده است (کلارک، /۱۲۹). امامان توانستند جفر را به انحای مختلف به کار برند. این جفر شامل اخباری است از «دشمنانی که امامان در هر عصری خواهند داشت» و «اتفاقاتی که بر علی(ع)و فرزندان او خواهد گذشت.» امامان توانستند از اطلاعات این جفر در اتخاذ تصمیم های مهم استفاده کنند.
برای نمونه هنگامی که امام رضا(ع)، هشتمین امام شیعیان، مجبور شد پیشنهاد مأمون خلیفه عباسی را مبنی بر خلافت مسلمین (رهبری سیاسی امت اسلامی) بپذیرد، «جفر و جامعه خلاف این را به وی نشان دادند» (مک دونالد، /۸۰).۱۹ در اصل جفر، امام را قادر ساخت تا پیشگویی کند که او خلافت را از مأمون به ارث نخواهد برد. امام موسی کاظم(ع)می فرماید: «فرزندم! همراه من به این جفر بنگر و هیچ کس قادر نیست به آن نگاه کند، مگر پیامبر یا امام.» (کلارک، /۱۲۸)
با این حال بیشتر این احادیث نشان می دهند که الواح تنها یکی از اجزای جفر بودند، اگرچه مهم ترین جزء است، که کتاب ها و اشکال دیگر علمی که در دسترس امامان بود را نیز شامل می شدند. برخی از این احادیث هم حاکی از این هستند که جفر شامل تورات و اناجیل (صفار، /۱۴۰) و تمام کتاب های ماقبل از اینها می شود (همان، /۱۵۰). ازاین رو نقل شده که امام جعفر صادق(ع)گفته است: «ما صحف ابراهیم و الواح موسی را در اختیار داریم.»۲۰
باید بر این نکته تأکید کنیم که همه مفسران شیعه در پذیرفتن این حدیث که الواح را با جفر مرتبط می داند، متفق القول نیستند. مفسرانی که در دوران آل بویه و پس از آن می زیستند، در پذیرفتن احادیث نگاه نقادانه تری داشتند. گفتمان های تفسیری آنها هم بر دلایل عقلی استوار بود، هم بر دلایل نقلی.
دانشمند شیعه مشهور، محمدبن حسن (شیخ) طوسی، هنگام بحث درباره الواح، از دیدگاه [مفسران] سنی که آنها را شامل حلال و حرام می دانند حمایت می کند و اضافه می کند که این الواح همچنین شامل آن چیزهایی که به لحاظ اخلاقی درست و غلط اند و نیز چیزهایی که به انجام آنها توصیه و از ارتکاب آنها منع شده و هر چیز دیگری که مورد نیاز است، می باشد. او همچنین بر این باور است که این الواح، تورات را نیز در خود دارند (طوسی، ۴/۵۳۹). نکته مهم تر این است که شیخ طوسی همگام با مفسران سنی ای نظیر جُبّایی، مجاهد و قتاده، احادیثی را که الواح را با جفر مرتبط می دانند و نیز تفاسیری که مفسران متقدم بر آیه ۱۴۵ سوره اعراف نوشته بودند، رد می کند. حتی ما شاهد یک نوع آشفتگی و بی نظمی درباره ارتباط الواح و تورات در محافل شیعی هستیم.
حدیثی که فضل بن حسن طبرسی از ابن عباس [در این زمینه] نقل کرده، مؤید سخن ماست. او معتقد است که مراد از الواح در حقیقت همان تورات است. طبرسی هم مانند مفسران سنی و شیخ طوسی به جای اینکه به محتوای الواح بپردازد، درباره تألیف و نحوه گردآوری آنها سخن می گوید (طبرسی، ۴/۷۳۳). از دیدگاه طبرسی، عبارت «من کل شیءٍ» در آیه ۱۴۵ سوره اعراف، به حلال و حرام و همه اوامر و نواهی اشاره دارد. طبرسی مانند شیخ طوسی حدیثی که الواح را با علم امامان مرتبط می داند، نمی پذیرد.
همین طور علامه سید محمدحسین طباطبایی، مفسر قرن بیستم، گزارش های شیعی را مبنی بر اینکه این الواح در کوهی در یمن مخفی بوده اند، رد می کند. او معتقد است که این گزارش ها خبر واحدند (خبری که فقط از سوی یک فرد گزارش شده اند) و با قرائن قطعی قابل اثبات نیستند (طباطبایی، ۸/۲۶۱).
طباطبایی همچنین بر این باور است که عبارت «مِن کُلِّ شیءٍ» به «موعظه» و «تفصیل» کلی اشاره دارد، نه به علم به هر چیزی از آغاز تا پایان عالم. ازاین رو او تفاسیر عرضه شده مفسران پیش از حکومت آل بویه را رد می کند. از دیدگاه وی مراد از الواح، تورات و تمام آن چیزهایی است که برای بنی اسرائیل ضروری بود تا آنها عقایدشان را حفظ کنند و به اعمال دینی خود ملتزم گردند (همان، /۲۴۵). طباطبایی همچنین معتقد است که تورات به خودی خود برای برآوردن نیازهای قوم بنی اسرائیل کافی نبود و به همین سبب است که قرآن از تورات، الواح، اناجیل و این کتاب به صورت مجزا یاد می کند. (همان، /۲۵۰)
همان طور که گفتیم، تفاسیر شیعی نخستین، الواح و جفر را با علم امامان پیوند می دهند. این گام مهمی برای شیعیان بود، زیرا آنها با این کار توانستند مدعی شوند که امامان وارثان علم انبیا هستند. همان طور که در جای دیگری نشان داده ام، در صدر اسلام اختلافات گوناگونی در میان امت اسلامی بر سر جانشینی پیامبر به وجود آمد و عده ای از رهگذر همین اختلافات، به اثبات ادعای خود درباره مرجعیت دینی و یا سیاسی پرداختند. عنوان «وارثان پیامبر» صفت احترام آمیزی بود که از اعطای مرجعیت به آنهایی که مدعی آن بودند، حکایت می کرد.۲۱
این عنوان بر این حدیث نبوی که «دانشمندان وارثان پیامبران هستند» استوار بود. این حدیث تأکید می کند که پیامبر علمی را که به عقیده شیعیان در اختیار امامان است، به ارث گذاشته بود. همین عامل امامان را مجاز می سازد تا بر امت مرجعیت دینی داشته باشند. شیعیان برای اثبات مدعای خود مبنی بر اینکه امامان تنها وارثان مشروع پیامبر هستند، جنبه های دیگری را نیز به آن افزودند. آنها قطع نظر از علم پیامبر، بر این عقیده رفتند که امامان کتاب ها و سلاح پیامبر را نیز در اختیار دارند (تاکیم، فصل های ۱و۲). شیعیان استدلال می کنند که این سلاح فقط برازنده امامان است و به همین خاطر، این دلیل مسلمی است بر اینکه چه کسانی وارثان پیامبر هستند. علاوه بر این، امامان شیعه چون اهل بیت پیامبر محسوب می شوند (چیزی که خلفا و علمای سنی نمی توانند مدعی آن شوند)، می توانند ادعا کنند که بر اساس نسب موروثی، وارثان پیامبر هستند.
الواح و جَفر عناصر مهمی بودند که امامان را قادر ساخت ادعا کنند که وارثان حقیقی و انحصاری پیامبر هستند. از آنجا که علم همه چیز در این الواح موجود است، امامان علم به آینده را به طور خاص برای سرنوشت خودشان از این الواح کسب می کنند. در این جفر چیزی هست که «باعث می شود مردم به ما نیاز داشته باشند» (یعنی علم ضروری به شریعت که مردم باید برای آگاهی از آن به امامان رجوع کنند). در حالی که «ما به هیچ کس نیاز نداریم». (کلارک، /۱۳۱)
این الواح در معرفت شناسی شیعی جزء باطنی علم خدادادی امامان را شکل می دهد. مفسران و متکلمان شیعه به سبب سلاح ها و علم فراوانی که در اختیار امامان است، توانستند استدلال کنند که علم امامان بر علم پیامبران برتری دارد. ازاین رو گفته اند که امام صادق(ع)مدعی شده که «من چیزهایی می دانم که موسی و خضر هرگز آنها را نمی دانستند» (صفار، /۱۲۹).۲۲ حتی «اَجنّه» برای یافتن پاسخ سؤال هایشان به دیدار امامان می آیند. (کلینی، ۲/۲۴۲)
این الواح برای نظریه امامت شیعه نیز حائز اهمیت اند، زیرا آنها توانستند در مجادلات [کلامی] خود از آن استفاده کنند. آنها از قِبَلِ همین الواح توانستند علم امامان را که دریافت کنندگان راستین الواح بودند، تعالی بخشند. امامان به سبب همین الواح و صحیفه های دیگری که در اختیار داشتند، از تمام آن چیزهایی که به فرشتگان و پیامبران وحی شده بود، آگاه شدند. (همان، ۱/۳۷۵)
همچنین باور بر این است که آنها همه زبان ها را می دانند (مفید،/۲۸۹)۲۳ و نحوه تکلم مردم بر آنها پوشیده نیست (کلینی، ۲/۳۸). حتی امامان به سبب همین صحیفه هایی که در اختیار دارند، قادرند به کمک حکمت داوود قضاوت (همان، /۲۴۷) و آینده را پیشگویی کنند (کشّی، /۴۷۱-۳۵۷). علم امامان آنها را از خلفا و عالمان سنی و حتی از انبیای کتاب مقدس متمایز می سازد و بر آنها برتری می دهد.
این واقعیت که در حدیثی که پیش از این نقل کردیم (نمایندگان یمنی الواح را به دست پیامبر رساندند و تعجب کردند که وی آنها را می شناخت و پیش از آنکه چیزی بگویند، از آنچه در دست آنها بود اطلاع داشت)، بیش از پیش بر ماهیت جدلی و اهمیت این حدیث تأکید می کند. این حدیث ناظر به این مطلب است که حتی یهودیان با وساطت خداوند قدم در راه نهادند و این، مسئله رساندن آنها به دست دریافت کنندگان واقعی اش را تضمین کرد.
بحث در باب الواح و جفر باید در بافت و چارچوب وسیع تری از منابع علم امامان قرار گیرد. امامان در مقام وارثان پیامبر، منابع علم پیامبر را نیز به ارث می برند. بر اساس یک حدیث شیعی، علم یک امام از منابع مختلفی سرچشمه می گیرد. علم او ممکن است از امام پیش از خود به وی رسیده باشد، یا از مصحف هایی که از امام پیش از خودش به دست او رسیده، ناشی شده باشد. همچنین می تواند از راه ارتباط مستقیم با یک فرشته آن را کسب کرده باشد. به این معنا امام «مُحدَّث» تلقی می شود، زیرا باور بر این است که او صدای فرشته را می شنود، اما او را نمی بیند (صدوق، /۳۳۹). علاوه بر این، علم سرّی از راه نقش بستن در قلب و پاره شدن پرده گوش به امام منتقل می شود. برخی از احادیث ناظر به این مطلب اند که امام الهام آسمانی را در شب قدر دریافت می کند (امیرمعزی، /۱۶) و هر پنجشنبه شب روح او به دیدار عرش الهی نائل می آید و در آنجا از هر علمی که مورد نیاز امام است، آکنده می شود. (صفار، /۲۲۰)
باید به این نکته اشاره کنیم که حتی در میان دانشمندان شیعه بر سر وسعت علم امامان و نتایج احتمالی ناشی از آن اختلاف نظر وجود دارد. بر اساس برخی از گزارش ها، امامان خود منکر این بودند که علم خارق العاده در اختیار دارند (همان، /۱۳۲). برای نمونه علی بن حسین (شریف) المرتضی متکلم معروف شیعه، این دیدگاه را که علم امامان از علم پیامبران بیشتر است رد می کند (کولبرگ، /۲۷). حتی نقل می کنند که استاد او شیخ مفید منکر این است که امامان علم به غیب دارند (مدرسی، /۲۵) یا از همه زبان ها و همه رویدادها آگاه اند. (عاملی، ۱/۴۰ و ۲/۳۰)
الواح و مصحف های دیگر با فهم شیعیان از رهبری دینی نیز مرتبط است، به این دلیل که آنها صحت ادعای امامان درباره مرجعیت را تأیید و با این کار، ادعاهای رقیب درباره امامت را بی اثر می کند. آنها همچنین حاکی از این مطلب اند که این علم موثق در کجا واقع است، زیرا صاحبان کتاب ها هستند که علم خدادادی موثق را در اختیار دارند. واقعیت این است که حسن صفار، محدث قرن های سه و چهار هجری، در کتاب «بصائر الدرجات» خود، یکصد حدیث در باب علم امامان نقل می کند و آنها را با صحیفه های دیگر پیوند می دهد تا ارتباط میان مرجعیت امام و در اختیار داشتن صحیفه ها را برجسته تر جلوه دهد.
الواح، تورات، جفر و انواع دیگر علم در تفاسیر شیعه اهمیت دارند، چرا که آنها با برداشت شیعیان از مرجعیت الهی در ارتباط اند. عقیده شیعیان درباره مرجعیت الهی تصریح می کند که مرجعیت امام در کنار علم، با کتاب ها و سلاح هایی که بنا بر روایات از پیامبر به ارث برده، ثابت می شود. شیعیان با توسل به اصل موهبت موروثی که در دل مفهوم مرجعیت نهفته، معتقدند که علم خدادادی امام در یک زنجیره به هم پیوسته به امامان بعدی منتقل می شود (تاکیم، /فصل۱و۲). بنابراین اگرچه هر یک از فرزندان ذکور امام می توانند به لحاظ نظری مرجعیت او را به ارث برند، اما باور به در اختیار داشتن کتاب ها و علم خدادادی، مرجعیت را به یک فرد خاص منحصر می کند.
این الواح در کنار کتاب های دیگر به عنوان یک عامل مسکن عمل می کنند، چرا که از میان چندین مدعی امامت که می توانند فره ایزدی و مرجعیت امام را به ارث برند، ضامن نماینده راستین است. ما در این بافت می توانیم تأکید شیعه بر اینکه مرجعیت موروثی باید با علم موروثی تکمیل گردد را دریابیم؛ زیرا ویژگی اخیر است که امام را قادر می سازد پیام الهی را به صورتی موثق تفسیر کند.
علاوه بر این، در اختیار داشتن الواح و جفر در بررسی تصور شیعه از مرجعیت اهمیت دارد، زیرا در نبود هیچ امتیاز سیاسی، این تنها عاملی بود که می توانست ادعای امامت را هنگام بروز منازعات در باب هویت جانشین حقیقی یک امام اثبات کند. کتاب های انبیا و علمی که ملازم آن است، سرچشمه مرجعیت و تنها ابزار معقول برای مشروعیت بخشیدن به هر نوع ادعایی در مورد مرجعیت به شمار می آیند.
به علاوه فهم شیعه از تاریخ مقدس بر این نکته صحه می گذارد که این علم و مرجعیتی که ملازم آن است، باید به صورت کامل در یک نسل خاصی از خانواده پیامبر، به طور خاص در میان اهل بیت او، حفظ شود. ازاین رو است که به امام باقر(ع)پنجمین امام شیعه، منسوب است که فرموده اند: علم را نباید در شرق یا غرب جستجو کرد، بلکه باید آن را فقط از اهل بیت کسب کرد (کشّی، /۲۰۹). بر اساس نقل های مختلف، سرچشمه این علم بیشتر اهمیت داشته تا جوهر و ذات آن. فقط علمی که از اهل بیت گرفته شده معتبر است، زیرا از پیامبر به ارث برده اند.
مفسران شیعی پیش از حکومت آل بویه بر خلاف مفسران سنی، بیشتر بر عبارت «من کلِّ شیءٍ» تمرکز می کنند تا اصطلاحات «موعظه» و «تفصیل». البته این بدان معنا نیست که این دو اصطلاح در تفاسیر آنها نیامده، بلکه تأکید بر عبارت «من کل شیءٍ» از این جهت است که می تواند برای برجسته کردن مرجعیت و علم امامان به کار رود. کارکرد الواح و جفر کارکردی تأییدی بود؛ یعنی به عنوان پشتیبان و مؤید علم امامان به کار می رفت. در میان جناح های رقیبی که با ادعای «اهل سنت» بودن در پی مشروعیت بودند، شیعیان احادیثی را در باب الواح و جفر وارد میدان [مجادله] کردند تا از آنها در صورت بندی عقاید و اعمالشان مدد بگیرند و در این فرایند، دیدگاهی «هنجاری» از مذهب شیعه عرضه کنند.
شیعیان پیش از حکومت آل بویه در فرایند مناقشه با سنیان و دیگر غیر مسلمانان، احادیث مربوط به الواح را در کنار دیگر سخنان امامان برای بنا نهادن و دفاع از مرجعیت صحیح و لاجرم «محفوظ» و نیز تثبیت (دفاع از عقاید) و پدید آوردن یک نهاد «راست کیش» به کار گرفتند. امت [شیعه] بدون اصرار بر «مرجعیت ضمانت شده» و «منابع مقدس» و شناخت آنها، احتمالاً نمی توانست از گزند حوادث در امان مانَد.
۱. ابن کثیر دمشقى اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۹۸م.
۲. بحرانی، سید هاشم؛ البرهان فی تفسیرالقرآن، بیروت، موسسه الوفاء، ۱۹۸۳م.
۳. رازی، فخرالدین محمد؛ التفسیر الکبیر، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۵م.
۴. زمخشری، محمودبن عمر؛ الکشاف عن حقائق الغوامض التنزیل، بیروت، دارالکتاب العزلی، ۱۹۸۷م.
۵. سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن؛ الدر المنثور فى تفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیه الله مرعشى، ۱۹۸۳م.
۶. صدوق محمدبن علی؛ کمال الدین و تمام النعمه، قم، موسسه النشر الاسلامی، ۱۹۸۵م.
۷. صفار، محمدبن حسن؛ بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد، قم، کتابخانه آیهالله مرعشی، بی تا.
۸. طباطبایی، سید محمدحسین؛ المیزان فی تفسیرالقرآن، قم، جامعه المدرسین، بی تا.
۹. طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، دارالمعرفه، ۱۹۸۷م.
۱۰. طبری، محمدبن جریر؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، ۱۹۹۲م.
۱۱. طوسی، محمدبن حسن؛ التبیان فی تفسیرالقرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.
۱۲. عاملی، علی بن حسین؛ الشافی فی الامامه، تهران، موسسه الصادق، ۱۹۹۰م.
۱۳. عیاشی، محمدبن مسعود؛ کتاب التفسیر، تهران، مکتبه العلمیه الاسلامیه، ۱۹۶۱م.
۱۴. کشّی، محمدبن عمر؛ اختیار معرفه الرجال، تحقیق: مصطفوی، مشهد، دانشگاه فردوسی، ۱۹۶۹م.
۱۵. کلینی، محمدبن یعقوب؛ الکافی، تهران، دفتر فرهنگ اهل البیت، بی تا.
۱۶. مفید، محمدبن محمدبن النعمان؛ الاختصاص، قم، مکتبه الزهراء، ۱۹۸۲م.
۱۷. نعمانی، محمدبن ابراهیم؛ کتاب الغیبه، تهران، مکتبه الصدوق، بی تا.
۱۹. Brannon Wheeler, Prophets in the Quran: An Introduction to the Quran and Muslim Exegesis (London and New York: Continuum, ۲۰۰۲).
۲۰. Camilla Adang, art. "Torah", in Encyclopedia of the Quran.
۲۱. D.B Mac Donald, "Djafr", in Shorter Encyclopedia of Islam, eds. H.A Gibb and J.H Kramers, (Leiden: Brill, ۱۹۶۱).
۲۲. Etan Kohlberg, "Imam and Community in the Pre-Ghaybah Period", in Sa'id Arjomand (ed), Authority and Political Culture in Shi'ism (Albany: SUNY, ۱۹۸۸).
۲۳. Hossein Modarresi, Cresis and Consolidation in Formative Period of Shi'ate Islam (Princeton: Darwin, ۱۹۹۳).
۲۴. Keith Lewinstein, art. "Commandments", in Encyclopedia of the Quran, ۱st ed.
۲۵. Liyakat Takim,The Heirs of the Prophet: Charisma and Religious Authority in Shi'ate Islam (Albany: SUNY, ۲۰۰۶).
۲۶. Lynda Clarke, "Early Doctrine of the Shi'a according to the Shi'a Sources",(Unpublished Thesis, McGill University, ۱۹۹۴).
۲۷. Meir Bar- Asher, Scripture and Exegesis in Early Imami Shi'ism (Jerusalem: Magnes Press, ۱۹۹۹).
۲۸. Mohammad Ali Amirmoezzi, The Divine Guide in Early Shi'ism: The Sources of Esoterism in Islam, trans. David Streight (Albany: State University of New York Press, ۱۹۹۴).
۲۹. Sebastian Gunther, "O People of the Scripture Come to Word Common to You and Us (Q. ۳:۶۴): The Ten Commandments and the Quran", Journal of Quranic Studies, ۹,۱ (۲۰۰۷);
۳۰. William Brinner, "An Islamic Decalogue", in Studies in Slamic and Judaic Traditions, ed. W. Brinner and Ricks (Atlanta: Scholars Press, ۱۹۸۶)
۱. مشخصات کتابشناختی این مقاله به شرح زیر است:
Liyakat Takim, "The Ten Commandments and the Tablets in Shi'i and Sunni Tafsir Literature: A Comparative Perspective", in The Muslim World, Vol. ۱۰۱,N:۱, (January ۲۰۱۱), p. ۹۴.
۲. Decalogue یادآوری می کنیم که در این مقاله برابر نهاده «ده فرمان» را برای «Decalogue» و «فرامین ده گانه» را برای «Ten Commandments» برگزیده ایم. (مترجم)
۳. نگاه کنید به:
Sebastian Gunther, "O People of the Scripture Come to Word Common to You and Us (Q. ۳:۶۴): The Ten Commandments and the Quran", Journal of Quranic Studies, ۹,۱ (۲۰۰۷); William Brinner, "An Islamic Decalogue", in Studies in Slamic and Judaic Traditions, ed. W. Brinner and Ricks (Atlanta: Scholars Press, ۱۹۸۶).
۴. Terminology .
۵. hermenutical tools.
۶. آیه چنین است: (وَکَتَبْنَا لَهُ فِی الألْوَاحِ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْعِظَهً وَتَفْصِیلا لِکُلِّ شَیْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّهٍ وَأْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا سَأُرِیکُمْ دَارَ الْفَاسِقِینَ)؛ و در الواح برای او در هر موردی پندی و برای هرچیزی تفصیلی نگاشتیم، پس (فرمودیم:) آن را به جد و جهد بگیر و قوم خود را وادار کن که بهترین آن را فراگیرند، به زودی سزای نافرمانان را به شما می نمایانم. (مترجم)
۷. Commandments.
۸. آیه ۸۳ سوره بقره به عهدی که خداوند با بنی اسرائیل بست و نیز به برخی از این فرمان ها اشاره می کند.
۹. traditions.
۱۰. Hebrew Bible.
۱۱. حکیم ترمذی محدث و عارفی که احادیث نبوی را نقل کرده نیز به وجود ارتباط نزدیک میان ده فرمان کتاب مقدس و قرآن معتقد است.
۱۲. آیه چنین است:(وَحَمَلْنَاهُ عَلَى ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ)؛ و او را بر کشتی تخته دار و میخ آجین سوار کردیم. (مترجم)
۱۳. meanmeaa: این واژه را در هیچ کدام از فرهنگ های انگلیسی به انگلیسی و انگلیسی به فارسی نیافتم و بنا بر حدس و گمان خود و بر اساس سیاق جمله، برابر نهاده فوق را گذاشتم. (مترجم)
۱۴. legal code.
۱۵. Pentateuch.
۱۶. ramification.
۱۷. اینکه از علی خواسته شد آنها را زیر سر خود بگذارد تا بتواند بخواند، در بصائرالدرجات، ص۱۴۰ نیز آمده است.
۱۸. متونی که به شریعت و آیین های یهودی می پردازند، به ادبیات هلاخایی معروف اند. برای اطلاعات بیشتر در این باره رک: جان آر. هینلز، «فرهنگ ادیان جهان»، ترجمه گروه مترجمان، مرکز مطالعات ادیان و مذاهب، قم، ۱۳۸۶، ص۶۷۳. (مترجم)
۱۹. «جامعه» صحیفه دیگری است که گفته می شود امامان در اختیار دارند.
۲۰. در یک حدیث دیگر امام صادق(ع) به توصیف محتوای جفری که در اختیار اوست می پردازد. (صفار، ص۱۵۰)
۲۱. Liyakat Takim,The Heirs of the Prophet: Charisma and Religious Authority in Shi'ate Islam (Albany: SUNY, ۲۰۰۶).
۲۲. خضر فرد مسافر دانا و رازآمیزی است که با موسی مسافرت می کرد. با آنکه هیچ نامی از او در قرآن نیامده، اما این داستان در سوره کهف نقل شده است.
۲۳. گفته می شود امام حسن عسکری(ع)، امام یازدهم شیعه، با فردی به زبان ترکی سخن گفته است. کلینی، الکافی، ج۲، صص۴۱-۴۰. امامان حتی قادرند کتاب هایی را که به زبان های گوناگون نوشته شده بخوانند. صفار، بصائر الدرجات، ص۳۳۹. همچنین نگاه کنید به:
Mohammad Ali Amirmoezzi, The Divine Guide in Early Shi'ism: The Sources of Esoterism in Islam, trans. David Streight (Albany: State University of New York Press, ۱۹۹۴), p. ۹۳.